نقد فیلم: رقصنده در تاریکی

ساخت وبلاگ

نقد فیلم: رقصنده در تاریکی

کارگردان : لارنس وان تریه.
محصول سال :۲۰۰۰
بازیگران : بیژورک - کاترین دنوو - دیوید مورس - پیتر استرومر
محصول : دانمارک .
مدت فیلم : 1۴۰ دقیقه .

جوایز: برنده نخل طلای کن و کاندید  اسکار و ۵۵ جایزه مهم دیگر

اینجا شما نمی دانید در حال نگاه کردن به یک فیلم موزیکال هستید یا فیلمی فلسفی که کارگردان  واقعیات زندگی را به ریشخند می گیرد یا یک درام خانوادگی که مادری در آن سعی دارد به هر شکل فرزندش را از کوری مطلق نجات دهد...
"سلما" مادری است مهاجر(اهل چک که به امریکا آمده) که به خاطربه ارث بردن بیماری خانوادگی در حال کور شدن است . او با پنهان کردن کم شدن بینایی خود سعی دارد با کار کردن در یک کارخانه هزینه جراحی تنها فرزندش که از این بیماری ارثی در امان نمانده را تهیه کند...اما در این میان وقتی پلیسی با سواستفاده از ضعف بینایی "سلما" تمام پس انداز او را می دزدد ، "سلما" مجبور می شود برای بازپس گرفتن آنچه حق اوست از پلیس دزدی کند و در این کشاکش به طور ناخواسته وی را بکشد و اینگونه "سلما" محکوم به اعدام می شود.
در سرتاسر فیلم اندوه لطیفی لحظه به لحظه ، بیننده را نوازش می کند و او را واردار می کند دور از رویاهای "سلما" که همگی در موزیک غوطه ور است به واقعیت های تلخ زندگی پوزخند تلخ تری بزند. به این تریتب در پایان فیلم هنگامی که تمام آنچه احساس می کنید جز اندوه و رنج "سلما" نیست شاید خود را سرزنش کنید که چطور کنترل احساسات خود را به دست کارگردان سپردید تا این طور شما را تلخ کند.

فیلم رقصنده در تاریکی با به تصویر کشیدن رنج های انسان در دنیای آرام بخش موسیقی سعی دارد با نگاهی فلسفی به همه چیز کنایه بزند.
"سلما" مهاجری که بینایی اش رو به تاریکی مطلق می رود ،  حقایق را در تاریک ترین دنیا به بیننده نشان می دهد.این جاست که تاریکی به عنوان نمادی از غم و اندوه و رنج فراوان در مقابل موزیک و رقص به عنوان نمادی از شور و  نشاط و زندگی ، شما را متوجه تضاد میان رویا و واقعیت می کند.
"سلما" زنی است كه از پشت عینک ته استکانی اش و در رؤياي آهنگين خود، دنياي آرماني خويش را مي سازد و در جهان پيرامون، عقوبت عشق خود به فرزندش را تحمل مي كند. علاقه ای که تمام چارچوب های روابط بشری را می شکند و حتی از زندگی او هم می گذرد.
به نظر می رسد "سلما" زنی تنها در دنیایی بی رحم است یا کودکی است که نمی داند در اطرافش چه می گذرد.اما حقیقت این است که "سلما" مادری است که می خواهد در دنیای تاریک را به روی فرزندش ببندد و تنها راه روشنایی را باز بگذارد.او فارغ از تمام دغدغه هایی که همه ما داریم در دنیای تاریک خیالش که سرشار از رنگ و نور و موسیقی است ، در دنیایی زندگی می کند که دوست دارد زندگی کند.
رقصنده در تاریکی بی شک فیلمی است که با به نمایش گذاشتن رنج و اندوه انسانی ساده و پاک قصد دارد احساسات بشر دوستانه بیننده را تحریک کند.
صحنه هاي موزيكال فيلم با ترانه هايي ناملموس اما هيجان انگيز و زيبا نقاط قوت اين فيلم به شمار مي آيد. بيورك که یکی از مشهورترین خواننده های پاپ ايسلندي است در این فیلم با بازی کردن در نقش "سلما" برخي از بهترين ترانه هايش را در اين فيلم اجرا مي كند. در تقابل ترانه «I've seen it all» ـ كه داراي مضمون زندگي صنعتي توأم با ضرباهنگ است ـ با ترانه «Scatter heart» ـ كه در ابتدا به صورت نواي لالايي مخوفي در فيلم حضور دارد و در ادامه ريتمي شديداً عاطفي به خو د مي گيرد ـ جمله "تو فقط كاري را انجام دادي كه بايد مي كردي" كليشه وار در ضمير ناخودآگاه مخاطب ثبت و موجب مي شود كه اين تقابل، در كل جريان فيلم جاي خود را به موازنه اي متعادل و تأثيرگذار بدهد.
در محيط كارخانه، بر روي ريلهاي قطار، در دادگاه يا در سلول زندان، هر صداي كوچكي در وجود «سلما»، رؤياي موزيكال را بيدار مي كند. اما از دسته اركستر و نورپردازان و سكوي اجرا خبري نيست. شخصيتها خودشان هستند، صحنه ها بكر و دست نخورده مي مانند و تنها اين "سلما"ست كه همه را در رقصي رؤياگونه تصور مي كند و همين عامل به او اجازه مي دهد كه واقعيت نويني نهد و آرامش شوم تاريكي را ـ تاريكي دنياي نابينايان و دنياي حقيقي كه او را دربرمي گيرد ـ در هم شكند.
 نقطه اوج عاطفي فيلم صحنه اي است كه سلما در سلول تنگ زندان به خواندن ترانه «My favorite thing» مشغول است و به گفته منتقد بزرگ Godfry Cheshire ، کارگردان(فون تریر) با ساخت اين فيلم درصدد است كه به ما نشان دهد قادر به خلق آن واقعيت نامعقول و توجيه ناپذيري است كه ما را مجذوب خود كند.
در فیلم های موزيكال كلاسيك همه چيز جاودانه و درخشان است و مرگي دركار نيست اما در رقصنده در تاريكي بندرت مي توان لبخندي را برپهنه هراس و تشويشي كه داستان را پي مي نهد ترسيم كرد.
 متهم نهايي آنچنان كه همواره در اکثر فيلم هاي "فون ترير" مرسوم بوده شكست ناپذير است و سرسختانه بررشته زندگي چنگ مي زند در حالي كه رقصنده در تاريكي به نجوا به ما مي گويد: تا زماني كه اين آخرين ترانه نباشد هنوز از دست نرفته ايم.
فیلم رقصنده در تاریکی به کارگردانی فون تریر توانست جایزه نخل طلایی را در سال 2000 از آن خود کند.
اگر شما هم فیلم رقصنده در تاریکی را ببینید ، اعتراف خواهید کرد که این فیلم یکی از تلخ ترین فیلم های تاریخ سینما است و واقعیت به طرز وحشتناکی با توهمات و رویا های ما متفاوت است.

2ND CAMERA FESTIVAL...
ما را در سایت 2ND CAMERA FESTIVAL دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ndcamerao بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 31 تير 1397 ساعت: 21:47